فوتبال با جمجمه یک آلمانی به واقعیت روزمره تبدیل شده است

نمایش فیلم با همکاری همکاران اوکراینی ایجاد شده است. حالا آنها رفته اند. 11 جانباز درگذشتند. در این زمینه ، بسیاری از مردم فکر می کنند که نام جشنواره فیلم کاملا مناسب نیست. با این حال ، رهبران آن معتقدند که آنها حق ندارند چیزی را تغییر دهند. با این وجود ، محتوای جشنواره در حال متفاوت شدن است. برنامه وی نه تنها شامل نقاشی های مربوط به جنگ ، بلکه آنهایی که موضوع حافظه را در هر نسخه از آن لمس می کنند ، بود.

با توجه به موقعیت مکانی ، سازندگان فیلم با ملوان دیدار می کنند. کنسرتی با رپرتوار کاملاً شوروی بر روی هلی پد یک کشتی جنگی برگزار شد ، اگرچه نسل جدید اغلب آن را نمی داند. گروه آوازی Viva به همراه شرکت کننده جوان نمایش “Voice” آرتم فوکین “آنجا که سرزمین مادری آغاز می شود” را اجرا کرد و ملوانان را به آواز دعوت کرد. اما جوانان کلمات بلد نیستند. اما “Kombat-Batyanya” از مجموعه آثار نیکولای راستورگوف برای همه آشنا است و انتشار نویسنده این آهنگ ، الکساندر شاگانوف ، شور و شوق را برانگیخت. به موازات آن ، “صدای طلایی” سواستوپل از کشتی دیگری شنیده می شد: آرتیم فوکین قبلاً آنجا بود و “جنگ مقدس” را می خواند. صدای کودکانه او با صدای هشدارآمیز بر فراز دریا صدا کرد.

همانطور که اغلب در ساخت فیلم مستند اتفاق می افتد ، کارگردانان شخصیت های متمایز ، روزنامه های کمیاب خبری ، شهادت های بی ارزش روزهای ما را پیدا می کنند ، اما این تضمینی برای شکل گیری فیلم نیست. تعدادی از نقاشی های ادعا شده حقیقت تاریخی با لحنی فرمان آورانه به سادگی توسط ایدئولوژی وسواسی و شبه میهن پرستی کشته می شوند.

“نبرد دیروز بود” ، مجری مؤسسه فیلم و تلویزیون سن پترزبورگ ، ماریا پوپووا ، درباره فرمانده یگان جستجوی سرگئی زاگاتسکی صحبت می کند. او در ایستگاه کارلیان ، شواهد مادی جدیدی از جنگ ، بقایای سربازان کشته شده روسی و فنلاندی را پیدا می کند. در باتلاق ها ، اجساد تجزیه نمی شوند و وقتی جنگنده ها برداشته می شوند ، به نظر می رسد که مرگ آنها دیروز رخ داده است. یک حفار وجدان هرگز متوجه نخواهد شد که چگونه می توانید با جمجمه یک آلمانی فوتبال بازی کنید ، از آن به جای توپ استفاده کنید.

در “بیهوش” ولادیمیر سیدورنکو ، ساکنان Plovdiv بلغارستان از یادبود یک سرباز شوروی دفاع می کنند. آلیوشا ، “سرباز روسی بلغارستان” هنوز هم بر فراز شهر برج دارد. “آلیوشا ، خوش تیپ! من عاشق او هستم. ”یکی از قهرمانان می گوید. نویسنده کتابی در مورد او هنوز در پلوودیو زندگی می کند ، دختری که به دیدار سربازان شوروی دوید. آنها می خواستند مانند “بسیاری از بناهای تاریخی” از این نوع “آلیوشا” را از بین ببرد ، اما هوشمندانه فکر می شد و روی ریل های پلاگین ثابت شده بود. شما شروع به نابودی می کنید – کل تپه خزیده خواهد شد ، و بعید به نظر می رسد ساکنان خانه هایی که در آنجا ایستاده اند از تغییرات خوشحال شوند. بنابراین “آلیوشا نمی تواند از کسی ترسیده باشد.

در پانزدهمین سالگرد فاجعه Beslan ، فیلم “Beslan. گروگان ها برای همیشه / نمایش “درون بیرون” از اولگا روگوژینا یکی دیگر از یادآوری های حمله تروریستی است که در آن 333 نفر کشته شدند. مردم از زخمهایی که در آن موقع دریافت می کنند می میرند. زن بازمانده ای که با نوزادی آزاد شد و دختر 9 ساله خود را از دست داد ، نمی داند چگونه زندگی کند ، اما کلماتی را که از تروریست شنیده بود به یاد آورد: فاجعه شما به سرعت فراموش می شود ، زیرا شما یک ملت کوچک هستید.

کارگردانان ایتالیایی مایا نوگاردی و لوکا بلاردی در فیلم “آرام! یک اجرا در حال انجام است »زندگی کنونی تئاتر اپرا و باله دونتسک را نشان داد. تمرینات دریاچه سوان در زیر بمباران در جریان است. با هشدار ، بالرین ها به سنگر زیر صحنه می آیند. مردم بدون مزد کار می کنند ، جیره های سربازی را می خورند ، اما در سالن نمایش ، سالن پر اکران برگزار می شود. همه چیز در این فیلم مخلوط شده است – تانک های یک جنگ دیگر ، ظهور امپراطور روسیه ، کودکانی که سایه گرسنگی می شوند ، که یک سوم مردم را نابود می کند. در آشفتگی آنچه اتفاق می افتد ، فقدان درام قابل فهم وحشت اروپاییان از آنچه در دونباس اتفاق می افتد را نشان داد.

فیلم دیگری درباره تئاتر شرکت در مسابقه ملی است – “آنچه برای آن می روی ، می یابی” از مارینا چوویلووا. قهرمانان آن بازنشستگان یکاترینبورگ هستند که در اوقات فراغت خود در تئاتر اجتماعی New Start بازی می کنند. آنها نمایش استروسکی را تمرین می کنند ، در حضور دانش آموزان و زندانیان به اجرای برنامه می پردازند و عملیات هنگ جاویدان را ترتیب می دهند. حتی تئاتر نیکولای کولیادا ، که 15 سال پیش مارینا چوویلووا تصویر باشکوه “ترسناک پرواز در شب” را درباره او گرفت ، می تواند انرژی محبوب آنها را حسادت کند.

کارگردان الکساندر آبراموف یک سری فیلم درباره شهرها ساخت: “سوسدال” ، “پودولسک” ، “الیستا” ، “توبولسک”. در سواستوپل او “پالخ” را ارائه داد. این شهر با تراکم بالای هنرمندان شهرت جهانی داشت. اکنون بسیاری نمی دانند کجا هستند. به گفته یکی از قهرمانان ، نوازنده راک و خالق گروه سیف ، مکان های جالبی در پالخ وجود ندارد. او خود یکی از آنهاست ، مانند یاروسلاو پیکولف ، که از پرم به اینجا آمده است ، که به رسم مینیاتور پالخ از تخته های چوبی قدیمی طراحی می کند. این مرد عجیب و غریب که در یک کلبه چوبی مستقر شده است ، تنهایی را ترجیح می دهد. او هر روز راهی جدید را طی می کند ، حتی اگر به فروشگاه برود. برای یاروسلاو پالکه شهری غیرقابل درک است. و حافظه چیزی است که نمی توان از قهرمانان دور شد.

لهجه استونیایی ویکتور تسی توسط آندرس Jaakman برای سی سالگرد درگذشت این نوازنده فیلمبرداری شد و از کنسرت گروه Kino در تالین در 5 مارس 1988 می گوید. برگزار کننده تور ، روزنامه نگار مصاحبه کننده ، محققان مدرن زندگی و مرگ تسوی یادآوری می کنند که چگونه همه این اتفاقات افتاده است ، اما از ذخیره آنها ، ذخیره گاه شهر ، حداقل استفاده شده است. ما چیز جدیدی یاد نخواهیم گرفت. جزئیات جالب کنونی سپس تسوی در اولین هتل به سبک غربی کشور اسکان داده شد و او با ماریانا وارد آنجا شد. همه چیز برای طرفدارانش مهم است. در این فیلم از نقاشی های ویکتور ، ضبط مکالمه ای با مخاطب استفاده شده است که در طی آن او می گوید: “من هرگز به آینده فکر نمی کنم.” قهرمانان فیلم در جستجوی حقیقت و به سادگی از عشق به بت خود به محل مرگ ویکتور در لتونی رفتند ، با راننده اتوبوس که یکی از شرکت کنندگان در این حادثه بود دیدار کردند ، با بازپرس و افسران پلیس که در آن زمان درگیر تحقیقات بودند صحبت کردند. حالا آنها به یاد دارند که در زمان مرگ وی ، چوی به موسیقی ژاپنی گوش می داد ، به سختی سوار ماشین شد. هیچ تجربه ای وجود نداشت. این اتومبیل لوکس که برای مهندس ارشد AZLK مونتاژ شده بود ، اندکی قبل از مرگ با کشش زیاد خریداری شد. زندگی تسوئی یکی از نمونه های نادری است که مردم به هر جزئیات ، واقعیت کامل تا آخر اهمیت می دهند ، در حالی که وقایعی که جهانی تر از یک زندگی جداگانه هستند ، به کلی فراموش می شوند.